استنطاق

چندی پیش در حال خواندن مطلبی در یکی از روزنامه‌ها بودم که با واژه‌ی (استنطاق) برخورد کردم و بسیار متعجب شدم و با خود گفتم که نویسنده در چه زمانی زیست می‌کند. اول گمان کردم که عبارت، مربوط به یکی از متون کهن است اما خوب دقت کردم دریافتم که مطلب کاملا امروزی است و مربوط به حادثه‌ای جدید است. مشخص نیست که چرا گروهی از نویسندگان واپسگرا هستند و مایلند که از واژگان کهن و از روش نگارش پیشینیان بهره جویند. برای نمونه آقایی واژه‌ی (تهران) را به روش گذشتگان (طهران) می‌نوشت و زمانیکه با اعتراض من روبرو شد؛ گفت: برای اینکه در گذشته (تهران) را با (ط) می نوشتند؟
در پاسخ گفتم: بله! اما شما چرا اکنون اینگونه می‌نویسید؟
گفت: می‌خواهم شیوه‌ی پیشینیان را زنده کنم!!
پرسیدم: چرا؟ چه سودی دارد؟
گفت: بسیاری از مردم پیشنهاد دهنده‌ی واژه‌ای به جای دیگر واژه‌ای هستند، چرا به آنان معترض نیستید؟
گفتم: دیگران غالبا از روی آگاهی چنین می‌کنند؛ شما چرا از روی نا آگاهی چنین می‌کنید؟ آیا می‌توانید توضیح قابل قبولی ارائه کنید؟ اگر دیگران این چنین می‌کنند، اغلب بخاطر دوری جستن و عدم استفاده از واژگان کهن و یا بیگانه است که امروزه از سوی مردم مهر ابطال بر پیشانی‌شان خورده است و یا همچنین از سوی صاحبنظران پیشنهاد واژه‌ای به منظور ایجاد معادل فارسی برای واژه‌ی بیگانه ای صورت می‌پذیرد؛ نه به لحاظ تفنن اما شما از روی ناآگاهی و سرگرمی به عکس آن اقدام می ورزید. البته منظور من در این مطلب، کسانی هستند که عامدا و عالما تلاش می‌کنند که به شیوه‌ی پیشینیان بسرایند. وگرنه گاه شاعر به ضرورت مضمون و به منظور خلق بیان تاثیرگذارتر و بهتر، مجبور است که از واژگان کهن و نامانوس بهره ببرد. مانند سروده‌ی «لطف سخن» که در آن از واژگان کهن بهره برده‌ام و آن هم به دلیل طبع‌آزمایی با نظامی گنجوی بود.
قطعا هر کلمه یا اسم بر اساس نیاز بوجود آمده و البته زبان همیشه در حال تغییر و تحول بوده است اما در گذشته اگر واژه‌ای دستخوش تغییرات می‌شد، این تحولات از سوی جمهور مردم پشتیبانی می‌شد نه یک نفر یا یک گروه یا چند گروه! ضمنا می‌بایست تقریبا چیزی معادل نیم قرن از زمان دگرگونی‌های زبان بگذرد تا رسمیت پیدا کند. یعنی اینگونه نبوده و نیست که کسانی واژه‌ای را پیشنهاد دهند و مردم بپذیرند. زمان اکنون را مشاهده کنید، به مردم واژه‌ی رایانه پیشنهاد داده می‌شود اما مردم هنوز واژه‌ی بیگانه اما مانوس کامپیوتر را به لفظ درمی‌آورند. البته این که میبایست از فرهنگستان ادب تبعیت کرد، شکی نیست اما منظور من از بیان این مطلب این بود که این نکته را افاده کنم تا جمهور مردم واژه‌ای را نپذیرند، به رسمیت شناخته نمی‌شود و اما استنطاق؛
استنطاق به معنای به نطق آوردن و یا به سخن آوردن است و معادل فارسی این واژه‌ی بیگانه که مردم در زمان قاجاریه و پهلوی اول از آن بهره می‌بردند؛ «بازپرسی» است. شایان ذکر است که اسامی بیگانه از آنجا که فقط نام هستند، هیچگونه خطری برای دیگر زبانها ایجاد نمی‌کنند!
اصولاً برخی از اسامی مانند: [کامپیوتر. فوتبال و...] که بین‌المللی هستند؛ می‌توانند، تغییر نیابند.
اما ترجمه‌ی واژه به واژه‌ی اصطلاحات بیگانه برای دستور هر زبان می‌تواند خطرساز باشد که البته از دید برخی زبانشناس می‌تواند مفید هم واقع شود اما آنچه که واضح است، این است که هیچ نیرویی نمی‌تواند، مردم را از بکارگیری اینگونه موارد بازدارد! از نظر من حقیر، در صورت چنین پدیده‌ای، یعنی: ورود اصطلاحات بیگانه به زبان هر مرز و بوم موجب می‌شود که کم‌کم عبارات بومی که دارای معانی لفظ به لفظ هستند؛ کنار گذاشته شوند و اصطلاحات بیگانه‌ای که دارای معانی بی‌ربط هستند؛ جای خالی آنها را پر کنند! که البته زمانی که مخاطب آن اصطلاحات را بشنود، مفهوم اصلی را در می‌یابد!
مانند: ترجمه ی لفظ به لفظ
(I count on you)
«من روی شما حساب می‌کنم»
که میبایست گفت: من به شما اطمینان خاطر دارم! یا شما را قبول دارم و نظایر آن! که همانطور که پیش‌تر گفته شد؛ جمهور مردم از عبارت فوق همان معنای "اطمینان خاطر داشتن" را اراده می‌کنند اما ورود اصطلاحات بیگانه به زبان هر مرز و بوم، موجب ایجاد ترجمه‌های غلط لفظ به لفظ و در نتیجه همین امر باعث فاصله افتادن میان معانی اصلی زبانها و عدم ارتباط کلامی مردمی و همچنین عدم درک درست از گفتگوهای بین‌المللی می‌شود! برای نمونه؛ برای همین است که هیچ ترانه‌ی به زبان بیگانه را نمی‌توان به مفهوم واقعی یا معنای اصلی ترجمه کرد!! تکرار می‌کنم؛ استفاده از ترجمه‌ی لفظ به لفظ اصطلاحات بیگانه موجب نابودی معانی لفظ به لفظ زبان بومی می‌شود!
و یا: جمع بستن واژگان فارسی با نشانه‌های دستوری بیگانه می‌تواند برای دستور زبانمان ناخوشایند و خطرساز باشد و همین‌طور بکارگیری واژگان و مصادر جعلی مانند: حفاظت. جنگیدن و ... در عبارات فصیح می‌تواند به دستور زبان مرز و بوم ما ایراد جدی وارد سازد.
امروزه گروهی خودسرانه در روزنامه‌ها فقط برای اسامی بیگانه معادل فارسی تعیین می‌کنند و می‌پندارند فارسی را پاس داشته‌اند. مانند پیشنهاد مضحک یکی از روزنامه‌های داخلی! که دکتر بانویی در سازمان فرهنگستان ادب فارسی به من می‌گفت: ما از طریق این سازمان، بارها و بارها اعلام کردیم که در امور ادبی‌ای که تنها به فرهنگستان ادب مربوط می‌شود؛ دخالت نورزند اما گویا ایشان در دخالت‌های ناشیانه‌ی خود اصرار دارند!
به اصطلاح ادبای این روزنامه نام نازیبای (چرخبال) را به جای (هلی‌کوپتر) پیشنهاد داده بودند و این در حالی‌ است که در گذشته‌تر فارسی زبانانی چون تاجیکی‌ها و به تبعیت از آنان افغانستانی‌ها نیز از این واژه بهره می‌بردند و می‌برند و هنگامیکه با یکی از مسئولان فرهنگستان در میان گذاشتم، فرمود:
سازمان فرهنگستان ادب فارسی پنجاه سال پیش نام زییای (بالگرد) را پیشنهاد داده است و نام (چرخبال) از نظر ما سندیت ندارد.
در هر صورت پیشنهاد دادن به فرهنگستان ادب فارسی آزاد است اما اینکه مردم را شخصاً تحت فشار قرار دهیم تا از واژه‌ی پیشنهادی‌مان استقبال کنند، کاری است خطا و نادرست! چرا که این امر تنها به سازمان فرهنگستان ادب مربوط می‌شود نه افراد متفرفه!
به هر روی ایشان در ستون ادبی روزنامه‌ی شان پیشنهاد داده بودند:
که به جای [اتوبوس] بهتر است بگوبیم: [خودروی جمعی بزرگ] !!!
ترا به‌خدا روان پریشی عده ای را ملاحظه بفرمایید!!
یعنی چون اندازه‌ی فیزیکی اتوبوس بزرگ است باید نامش هم بزرگ باشد؟!
اگر به این عزیزان می‌گفتند برای واژه‌ی قطار نامی را پیشنهاد دهند، لابد برای هر واگن آن نامی می‌ساختند و این عبارت را به جای اسم پیشنهاد می‌دادند و مثلا می‌گفتند: [واگنهای چهل تایی متصل بهمِ چسبیده به موتور] ؟!!
عزیزان منتقد توجه داشته باشند که اگر نیم قرن از بکارگیری واژه‌ی بیگانه‌ای بوسیله‌ی جمهور مردم صورت پذیرد؛ آن واژه فارسی می‌شود! مانند: تلفن. آژانس. رادیو و تلویزیون! و مشاهده کردید که کسی از میان فارسی زبانان قادر نبود که برای این نامها معادلی را در نظر بگیرد. حتا به جای بکارگیری اسم موبایل نام (تلفن همراه) را مورد تأیید قرار دادند. یعنی ترکیب دو کلمه ی انگلیسی و فارسی تلفن و همراه!
اسامی تلویزیون و رادیو و ویدئو و سی دی و ... نیز می‌توانند؛ تغییر نیابند و با همین نام بیان شوند!
اولین کسانی که تلاششان بر این بود تا واژگان فارسی را از واژگان بیگانه جدا سازند؛ فردوسی توسی. رودکی سمرقندی. ابوریحان بیرونی. غزالی. ناصرخسرو. افضل الدین کاشانی و خیام نیشابوری بودند و هم اکنون این رسالت خطیر بر دوش عزیزان زحمتکش فرهنگستان زبان و ادب فارسی افتاده است!
در دوره‌ی قاجاریه با آمدن تکنولوژی غربیها به ایران (به ویژه فرانسویها و انگلیسی‌ها) سازمان ادب فارسی معادل‌هایی برای واژگان بیگانه در نظر گرفت.
با به اتمام رسیدن حکومت قاجارها رضا شاه پهلوی پادشاه ایران شد و به طور جدی تصمیم گرفت واژگان بیگانه را از زبان فارسی دور سازد! ایشان در روز شانزدهم دی ماه هزار و سیسد فرمان دادند که سریعاً برای اسامی بیگانه‌ی (نظامی. پزشکی. تکنیکی) زیر معادلاتی فارسی در نظر بگیرند!
علم الحیات _ زیست شناسی
استنطاق _ بازپرسی، بازجویی
دیویزیون _ لشکر
بریگارد _ تیپ
قشون _ نیروهای نظامی
نظامی _ سرباز
رژیمان _ فوج
باطری _ آتشبار
صحیه _ بهداری
عدلیه _ دادگستری
مترالیوز _ مسلسل
اسکادران _ بهادران
باطالیون _ گردان
نظمیه _ شهربانی
ایاب و ذهاب _ رفت و آمد
هذه السنه _ امسال
فوق الذکر _ یاد شده
واژگان: گرماسنج. گرانش. آمپرسنج. پالایش. فرودگاه.  هواپیما. خلبان. شلیک. پرتو شناسی و ... معادلی برای واژگان فرانسوی و انگلیسی شد!
تهران ۱۳۷۷ تغییرات ۱۳۹۰
فضل الله نکولعل آزاداعنات يا لزوم مالايلزم
اعنات در شعر و نثر، صنعتى است كه شاعر يا نويسنده، به منظور آرايش سخن، كارى را كه انجامش لازم نيست بر خود التزام كند. مانند اينكه:
در شعر و نثر مسجّع، حرف پيش از حرف (رَوى) را هم رعايت كند.
براى مثال:
(مايل) مى‌تواند با (كامل) و (شامل) و (سائل) قافيه گردد اما شاعر حرف پيش از (رَوى) را هم در نظر مى گيرد و آنرا با (فضايل) و (حمايل) قافيه مى‌كند.
مثال ديگر اينكه؛
(گيسو) مى‌تواند با (مو) هم قافيه گردد اما شاعر آنرا با (سو) هم قافيه مى‌كند.
در آينه ديد تا پريشان، گيسو
گيسوى پرند خويش را زد يك سو
(نگارنده)
و يا اينكه:
شاعر بر خود التزام مى كند در هر مصرع يك كلمه را تكرار كند!
مانند:
(وقتى) در انتظار يكى پاره استخوان
(وقتى) هوا، هواى تنفس، هواى زيست 
(وقتى) دروغ داور هر ماجرا شود
(وقتى) به بوى سفره‌ی همسايه، مغز و عقل
(وقتى) كه سوسمار صفت پيش آفتاب
(وقتى) كه دامنِ شرف نطفه گيرِ شرم
(سيمين بهبهانى)
در شعر فوق، وجود چند (وقتى) اعنات يا لزوم مالايلزم بشمار مى‌رود.
شايان ذكر است در صورتى كه اعنات يا لزوم مالايلزم شاعر را از بيان واقعيت باز دارد؛ اين صنعت را مى‌بايست قربانى بيان احساس و انديشه كرد و از آن دورى جست!
لازم به توضيح است كه صنعت اعنات يا لزوم مالايلزم را (اعتاب، تشديد، تضييق، التزام مالايلزم) هم ناميده‌اند!
تهران ١٣٦٨
فضل الله نكولعل آزاد
www.lalazad.blogfa.com
www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
Www.f-lalazad.blogfa.com
Www.faznekooazad.blogfa.com
Www.nazarhayeadabi.blogfa.com
*
**

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در پنجشنبه نهم اردیبهشت ۱۴۰۰ |