انواع اضافه‌ها و ضمایر ملکی در دستور زبان فارسی (صفت ملکی چیست؟)

۱. اضافه‌ی ملكی یا: (تملیکی)
چنان‌چه‌ میان مضاف و مضاف‌الیه رابطه‌ی مالک و مملوک (مالکیت) وجود داشته باشد؛ آن‌ ترکیب را اضافه‌ی ملکی می‌نامند! مانند:
انگشتر شیرین. مغازه‌ی میلاد. گردنبند سیمین
شیرین، میلاد و سیمین، مضاف‌اند و انگشتر، مغازه و گردنبند، مضاف‌الیه
*
۲. اضافه‌ی تخصیصی یا (اختصاصی)
هنگامی‌که مضاف به مضاف‌الیه اختصاص داشته باشد، آن ترکیب را اضافه‌ی تخصیصی گویند! مانند:
ورق دفتر. در دبیرستان. دوست من. زنگ مدرسه
*
۳. اضافه‌ی تشبیهی یا (مانندگی)
زمانی‌که مضاف و مضاف‌الیه به یکدیگر تشبیه شده‌ باشند و یا میان‌شان وجه اشتراکی صورت پذیرفته باشد، آن ترکیب را اضافه‌ی تشبیهی می‌نامند! مانند:
چراغ معرفت. ابروی کمان. لب غنچه. لب لعل. چشم نرگس. چشمه‌ی نور. قد سرو. سینه‌ی بلور. گیسوی کمند.
*
۴. اضافه‌ی بیانی یا: (جنسی)
زمانی‌که مضاف‌الیه، بیان کننده‌ی نوع جنس مضاف باشد. مانند:
قوری چینی - نگین فیروزه -دستبند طلا - کوزه‌ی سفال
چنانچه به (مضافٌ‌الیه) اشیا‌ء پسوند "ی" افزوده شود؛ اضافه به "ترکیب وصفی" یا "صفت بیانی‌نسبی" بدل می‌شوند: مانند: کمربند چرمی، گردنبند طلایی، استکان چینی)
*
۵. اضافه‌ی توضیحی
هنگامی‌که مضاف‌الیه اسم خاص باشد و ارتباط ذاتی‌اش را با مضاف عام خود توضیح دهد، آن ترکیب را اضافه‌ی توضیحی می‌نامند! مانند:
خلیج فارس. جزیره‌ی هرمز. رود کارون. دریای خزر. جزیره‌ی کیش. کتاب بوستان. رود اروند. دریاچه‌ی نمک
*
۶. اضافه‌ی استعاری
هنگامی‌که مضاف، در معنای غیرواقعی خود به‌کار گرفته شود، آن‌ ترکیب را اضافه‌ی استعاری گویند! مانند:
دست زمانه. پنجه‌ی ستم
البته در سطرهای پایین‌تر درباره‌ی آن توضیح بیشتری داده شده است.
*
۷. اضافه‌ی اقترانی یا: (پیوستگی)
هنگامی‌که پیوستگی خاصی میان مضاف و مضاف‌الیه، برقرار باشد، بدین معناست که اضافه‌ی اقترانی صورت پذیرفته است.
این نوع اضافه، شباهت زیادی با اضافه‌ی استعاری دارد! مانند:
زبان توهین. دست برادری. چشم احترام
حال چگونه می‌توان اضافه‌ی استعاری را از اضافه‌ی اقترانی تمیز داد؟
چنان‌چه یکی از عبارت‌های (برای. به‌منظور. به‌نشانه‌ی و ...) را میان مضاف و مضاف‌الیه قرار دهیم و از آن جمله معنایی اراده شود، اضافه‌ی اقترانی و در غیر این‌ صورت اضافه‌ی استعاری انجام پذیرفته است. مانند:
زبان داشتن و کلام بر زبان راندن به منظور توهین کردن
دست دادن با کسی به منظور اعلام برادری
به روی چشم نهادن خواسته‌ی کسی به منظور ادای احترام به او
اما مثلا در ترکیب (دست روزگار) نمی‌توان گفت: (دست به منظور روزگار)
*
۸ . اضافه‌ی تأکیدی
زمانی‌که اسم یا صفت به‌صورت مکرر باشد، یعنی این‌که؛ اضافه‌ی تاکیدی صورت پذیرفته است. مانند:
دیوانه‌‌ی دیوانه. سخت سخت. خویشتن خویش. خوب خوب
*
۹. اضافه‌ی توصیفی یا: (صفت و موصوف)
در صورتی‌که مضاف‌الیه صفتی برای مضاف خود باشد، مضاف را موصوف، و مضاف‌الیه را صفت می‌نامند. مانند:
اتومبیل زیبا. خانه‌ی محکم
که در ترکیب مذکور واژه‌ی "زیبا" هم صفت و هم مضاف‌الیه است، برای موصوف یا مضاف که همان "اتومبیل" است!
تفاوت اضافه‌ی توصیفی با دیگر اضافه‌ها در این است که چنا‌نچه "کسره‌" یا "یاء" پیوند دهنده‌ی میان ترکیب حذف شود و بعد از ترکیب اضافه‌ی توصیفی، فعلی بیاوریم، عبارت معنا دهد. مانند:
اتومبیل° زیبا است!
یا:
خانه محکم است!
اما در اضافه‌ی تخصیصی مانند: (زنگ مدرسه) نمی‌توان گفت: زنگ° مدرسه است! چون وجود هر دو جسم از یکدیگر جدا و مستقل است!
*
۱۰. اضافه‌ی بنوت یا: (فرزندی) در این نوع اضافه مضاف، فرزند مضاف‌الیه محسوب می‌شود و نام فرزند قبل از نام پدر یا مادر می‌آید‌. مانند:
عیسای مریم. یعنی؛ عیسی پسر مریم

*★
حال چگونه می‌توان اضافه‌ی استعاری را از اضافه‌ی تشبیهی تمیز داد؟

اضافه‌ی تشبیهی واژه‌ی مرکبی است که از «اسم» و چیزی که اسم مورد نظر را به آن تشبیه می‌کنند؛ «مشبه‌به و مشبه» تشکیل شده است!
به‌عبارتی بلیغ‌تر:
اضافه‌ی تشبیهی که به منظور کوتاهی سخن (ایجاز و اختصار کلام) به‌کار می‌رود و از بلاغت بالایی برخوردار است؛ غالباً در آن مضاف، مشبه‌به و مضاف‌الیه، مشبه است!
مانند:
«اشک شبنم» می‌چکد بر برگ گل
از دو چشم آبی شهلای تو
(نویسنده)

در بیت فوق «اشک شبنم» اضافه‌ی تشبیهی است و منظور سراینده این بوده که «اشک چشم» معشوق مانند «قطره‌ی شبنم» است!
همین‌طور:
«سیل اشکش» می‌چکد بر چهره‌اش
(نویسنده)

که در مصرع فوق «سیل اشک» اضافه‌ی تشبیهی است. چون می‌توان «اشک» را به «سیل» مانند کرد.
و همین‌طور؛
این «آتش عشق» در «سرای دل» ماست
(نویسنده)

در مصرع فوق [آتش عشق] و [سرای دل] هر کدام اضافه‌ی تشبیهی هستند.
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
(حافظ شیرازی)

که در مصرع فوق؛ (مزرع سبز فلک) و (داس مه نو) هر کدام اضافه ی تشبیهی هستند!

اضافه‌ی استعاری
اگر سراینده یا گوینده مضاف‌الیه را به مضاف تشبیه نکند و بلکه به چیزی ماننده کند که اضافه یا مضاف از شاخه‌های مضاف‌الیه باشد؛ آن کلمه‌ی مرکب را اضافه‌ی استعاری می‌نامند!
و یا:
"دست زمانه" ما را در دام غم نشاند
از چشم ما دمادم اشک ستم فشاند
(از این حقیر)

که در مصرع فوق (دست زمانه) اضافه‌ی استعاری است!
در نمونه‌‌ی مذکور "دست" به "روزگار" تشبیه نشده است و این یکی از نشانه‌های تمیز دادن اضافه‌ی استعاری از اضافه‌ی تشبیهی است.

انواع ضمایر ملکی

ضمایر ملکی دوگونه است
۱- متصل (م. ت. ش. مان. تان. شان) مانند: کتابم. کتابت. کتابش. کتابمان. کتابتان. کتابشان

۲- منفصل (من. تو. او. ما. شما. ایشان) مانند: کتاب من. کتاب تو. کتاب او. کتاب ما. کتاب شما. کتاب ایشان
*
فارسی زبانان، برخلاف فرانسویان و انگلیسی‌ها در دستور زبان خود، چیزی به‌نام صفت ملکی ندارند‌. صفت ملکی را معاصرین از دستور زبان آن‌ دو مرز و بوم، مطرح کرده‌اند. یعنی ضمایر (من. تو. او. ما. شما. ایشان) در ترکیب با اسم، مفهوم مالکیت آن‌ را هم افاده می‌کند. از این‌روی ترکیب ضمیر ملکی با هر اسم را صفت ملکی نام نهاده‌اند.
اگر به کتاب‌های دستور زبان‌ پیشینیان (محمدتقی بهار. دکتر معین. همایون فرخ. پنج‌استاد. خانلری. استاد همایی) رجوع کنیم؛ چنین چیزهایی را مشاهده نمی‌کنیم.
چندی پیش، مطلبی از یکی از این معاصرین بدین مضمون به دستم رسید:
(She is one of my friends)
(او یکی از دوستان من است) و در آن صحبت از صفت ملکی شده بود، در حالی‌که اضافه‌ی تخصیصی است!
بسیار خب! در اینجا صحبت از رابطه‌ی دوستانه‌ی دو شخص است و ارتباطی به مالکیت چیزی ندارد‌. چراکه اصولا در عبارت فوق صحبت مالک و مملوک نیست و وجود "دوست" به طرف مقابل تعلق ندارد!
(او دوست من است) یعنی؛ او با من دوست است، نه اینکه من مالک دوست خود هستم!
اما در مثال:
(آن کتاب من است) کتاب متعلق به شخصی است که می‌تواند آن‌ را بسوزاند یا بفروشد یا ....
اما در عبارت (او دوست من است) آیا آدمی مجاز است با "دوست" چنین کند؟ آیا در عبارت فوق رابطه‌ی مالک و مملوک مطرح است؟

فضل الله نکولعل آزاد
تهران ۱۳۶۷ - کرج ۱۳۹۰

www.lalazad.blogfa.com
www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
Www.f-lalazad.blogfa.com
Www.faznekooazad.blogfa.com
http://nazarhayeadabi.blogfa.com/

**
**

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در جمعه دهم اردیبهشت ۱۴۰۰ |