(بینجامید) مصدر (انجامیدن)

روزی دوستی نیمه ادیب بر من خرده گرفت که چرا در یکی از مطالب ادبی خود از «انجامید» یا «بینجامید» بهره برده ام و معترضانه می گفت: اصولا ما مصدری به نام (انجامیدن) من درآوردی نداریم که بتوانیم از آن فعل بسازیم!
ایشان که حتا زحمت اندکی جستجو در فرهنگ واژگان را به خود نداده، نمی دانست و نمی داند که تمام واژگان در ابتدا من درآوردی بوده و این مصدر سابقه‌ی کاربرد زیاد دارد و (مصدرهای جعلی) بر اثر استعمال زیاد خود نوعی قاعده محسوب و برخی از مصادر ساختگی عاقبت به رسمیت شناخته می شوند!
(بینجامد) یا (بینجامید) که این روزها بیش‌تر از گذشته در نوشتارها به کار می‌رود، هر چند که در هیچ فرهنگ واژه ای به جعلی بودن آن اشاره ای نشده است، از مصدر (انجامیدن) برگرفته شده است. این درست که مصدر مذکور امروزه کاربرد چندانی ندارد اما هر دو فعل در نوشتارها و حتا گاه در گفتارها دارای کاربرد فراوانی است:
(انجامیدن)
لغت‌نامه ی دهخدا
(​​​مصدر) به نهایت رسیدن و آخر شدن کار (آنندراج)
​​​​​​چو انجامیده شد گفتار رامین
چو باد از پیش او برگشت آذین
(ویس و رامین)

بنگر که جهانت چون بینجامد
هر روز تو کار نو چه آغازی
ناصرخسرو

در یک هفته سه انقلاب بدین نسق انجامید
(بدایع الازمان)

حال بدان انجامید کی سیاوش به ترکستان افتاد از ترس پدر و آنجا کشته شد!
(فارسنامه ی ابن البلخی صفحه ی ٤۱)

خاتمت به هلاک و ندامت انجامد
(کلیله و دمنه)

آن فتنه بدان انجامید که هفت هزار کشته شدند.
(سندبادنامه صفحه ی ۲٠۳)

چون کار به انجام رسید و خلوت به اتمام انجامید
(سندبادنامه صفحه ی ۱۳۱)

پیش از آنم که به دیوانگی انجامد کار
معرفت پند همی داد نمی پذرفتم
سعدی

بوسه بر سر و روی هم دادیم و فتنه بیارامید و خصومت به صلح انجامید
(گلستان)

درویش بی‌معرفت نیارامد تا فقرش به کفر انجامد
(گلستان)

فی‌الجمله امکان موافقت نبود به مفارقت انجامید
(گلستان)

اگر او دانا بودی کار او با نادانان بدین غایت نینجامیدی
(گلستان سعدی)

اگر در آغاز کار سخن های پیوسته نوشتن را خواهی که درآموزی دشخوار بود و به مقصود نینجامد
(جاودان نامه ی فضل الدین کاشانی)

چون میانه‌ی ما و شما بدین انجامید
​​​(تاریخ قم صفحه ی ۲٥٥)
*
(فرهنگ فارسی معین)
انجامیدن: انجام یافتن
اجرا شدن. (مصدر) تمام کردن
ناظم الاطباء

به آخر رساندن کاری
(از شعوری جلد یک ورق ۱۲۳ الف)
به نهایت رسانیدن. به پایان بردن. کشانیدن. منجر گردانیدن:
همی این چرخ بی انجام عمرت را بینجامد
ناصرخسرو
فردیس کرج ۱۳۹۹/۷/۲
فضل الله نکولعل آزاد
www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
Www.f-lalazad.blogfa.com
Www.faznekooazad.blogfa.com
http://nazarhayeadabi.blogfa.com/
Www.lalazad.blogfa.com

یکی از دوستان ادیب و صاحب نظرم درباره‌ی مطلب فوق چنین نوشته است:
بزرگان ادب در زبان، مقام اجتهاد دارند. بکار بردن واژه‌ها و ترکیب‌ها، حتی اگر نوظهور باشند، در صورتی که مورد استفاده‌ی این بزرگواران قرار گرفته باشد، مجوزی است برای دیگران که در گفتار و نوشتار خود از آنها استفاده کنند. در غیر این صورت زبان دچار آشفتگی می‌شود و هر کس بنا به میل و سلیقه‌ی خود چیزی می‌گوید و می‌نویسد که اغلب گمراه کننده است!

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در دوشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ |