فراری دادن یا فرار دادن یا فراری کردن؟

دکتر ابوالحسن نجفی در کتاب (غلط ننویسیم) می‌گوید:
فرار دادن/ فراری دادن

فرار، به معنای "گریز" اسم است و فراری صفت است. به معنای "گریزان" بنابراین می‌توان گفت: "فرار دادن" یعنی "گریزاندن"

وسیله‌ی (گریز کسی را فراهم کردن) و فراری کردن، یعنی (گریزان کردن، بیزار کردن) اما نمی‌توان گفت: فراری دادن، زیرا این ترکیب معادل "گریزان دادن" خواهد بود که مطلقاً بی‌معنی است. در سال‌های اخیر در بسیاری از نوشته‌ها و غالباً در رادیو و تلویزیون این ترکیب بی‌معنی را به‌کار می‌برند و مثلاً می‌گویند: (زندانی را از زندان فراری دادند) به‌جای این جمله باید گفت: (زندانی را از زندان فرار دادند)
اما فرار دادن با فراری کردن تفاوت معنایی دارد. مثلاً اگر گفته شود: (این بچه را از مدرسه فراری کرده‌اند) جمله البته صحیح است. منتها به این معنی خواهد بود (این بچه را از مدرسه گریزان کرده‌اند)
*
این ‌که کلام ارزشمند دکتر نجفی از حیث دستوری کاملا متین است، در آن شکی نیست اما آن‌چه که مهم است، این است که ترکیب مذکور، از لحاظ زبان‌شناسی حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد. عبارت "فراری دادن" در گفتارها و نوشتارها دارای کاربردی فراوان است اما بالعکس آن (فرار دادن) در زبان ما فارسی‌زبانان اصولا رایج نیست و این بدان معناست که از حیث زبان‌شناسی نمی‌توان بر استعمال آن خرده گرفت و طبق فرموده‌ی شخص ابوالحسن نجفی، در دیگر مطالبش، چنانچه از کاربرد واژه‌ای ولو غلط چند دهه بگذرد، مصطلح می‌شود و قطعا دوستان می‌دانند که ما در این زمینه در زبان فارسی، فراتر از عبارت فوق نیز داریم! مرحوم دکتر نجفی عزیز، در برخی دیگر از مطالبش در کتاب (غلط ننویسیم) مترجمین را از ترجمه‌های لفظ‌به‌لفظ برحذر می‌دارد، در حالی‌که خود، ترکیب‌های فارسی را واژه‌به‌واژه معنا می‌‌کند که این نوع معنا کردن با زبان فارسی سر ناسازگاری دارد.
همان‌طور که استاد نجفی با عبارتی دیگر فرمود؛ در حال حاضر مردم از عبارت (فراری کردن) معنای؛ (فراری دادن) را اراده نمی‌کنند. مثلا زمانی‌که می‌گویند؛ [فلانی را فراریش کرد] یعنی؛ موجب شد یا کاری کرد که فلانی فرار کند. یا؛ عرصه را چنان بر او تنگ کرد که باعث شد، از مکانی دور شود و ...
اما همین مردم از عبارت (فراری دادن) به‌جای (فرار دادن) معنای (باز کردن راه فرار کسی) یا (زمینه‌ی فرار کسی را مهیا کردن) و نظایر آن را اراده می‌کنند که از حیث زبان‌شناسی کاملا درست است.
یعنی این‌که؛ ترکیب مذکور امروزه به‌صورت اصطلاح درآمده، مانند؛ (سرما خوردن) و (زمین خوردن) و عوام و خواص کاری ندارند که "فرار" اسم و "فراری" صفت است!
رایج بودن عبارت مورد بحث ما کار دیروز و امروز نیست که اکنون بخواهیم، درباره‌ی آن به بحث و تبادل نظر بنشینم، بلکه تا جایی ریشه دوانده که هفتاد سال پیش دکتر عمید، در فرهنگ خود از آن بهره برده است.
*
فرهنگ فارسی عمید
تهریب /tahrib/
گریزانیدن؛ فراری دادن
*
فرهنگ فارسی عمید
گریزاندن /gorizāndan/
‹گریزانیدن› فراری دادن؛ اسباب فرار کسی را فراهم ساختن.
*

این که از هر واژه می‌بایست، معنای ویژه‌ی مربوطه‌اش اراده شود و فعل نیز می‌بایست با عبارت مربوطه‌ی خود هماهنگی‌های لازم را داشته باشد، شکی نیست اما این امر در زبان ترکیبی میسر نیست و ممکن است، واژه‌ای معنای واقعی خود را افاده نکند و فعل با عبارت خود ناهماهنگ باشد!
نکته‌ای را که نباید از یاد ببریم، این است که دکتر نجفی مطالب کتاب (غلط ننویسیم) را حدود سی سال قبل از انتشار گردآوری کرده و این بدان معناست که مطالب به موقع نوشته شده اما با فاصله‌ی سی سال نشر داده شده است که برخی از آن در آن زمان می‌توانست، مورد بحث و تبادل نظر قرار بگیرد اما امروزه دیگر کار از کار گذشته و برخی از واژگان و عبارات مصطلح شده، دارای کاربرد فراوانی شده و برای خود جای بحث باقی نگذاشته است.
در اینجا لازم می‌بینم که نکته‌ای دیگر را عرض کنم و آن این‌‌که گاهی متأسفانه ادیبان و نویسندگان صاحب‌نام مطالب ادبی، مانند آقای ابوالحسن نجفی هم در دیگر مطالب به آن توجه نمی‌کنند، "ترکیبی" و "اصطلاحی" بودن زبان فارسی است!
اصولاً در زبانهای ترکیبی واژگان معنای حقیقی خود را از دست می‌دهند و گاه با نکات دستوری سر سازگاری ندارند. برای نمونه، در ترکیبی مانند؛ "دلاور" حقیقتا منظور این نیست که کسی (آورنده‌ی دل) است! چراکه، در اینجا هم "دل" در معنای مجازی بکار رفته و معنایی قریب به "شجاعت" دارد و هم فعل "آوردن" معنای حقیقی خود را از دست داده است و چنانچه با تعمق بیندیشیم، می‌بینیم، هر دو واژه با ترکیب یک‌دیگر معنای "شجاع" را افاده کرده‌اند! هم‌چنین واژگان ترکیبی؛ "دلدار" و "دلبر" و ....
اما اگر برخی از ادبا بخواهند، آن را ترکیب دو واژه‌ی مستقل فرض کنند، می‌گویند؛ (آورنده‌ی دل) بی‌معناست!
البته می‌دانیم که از حیث نوع بحث مثال مذکور با (فراری دادن) متفاوت است اما عبارت فوق از منظری دیگر چیزی شبیه به همان بحث (حمام گرفتن) و (حمام رفتن) است که هر دو عبارت دارای کاربرد است و البته می‌دانیم که واژه‌ی "حمام" اسم است، نه صفت!
در زبان فرانسه هم که ترکیبی است، اگر برای نمونه بخواهیم؛ (سرما خوردن) را واژه‌به‌واژه معنا کنیم؛ باید آن را (سرما گرفتن) در نظر بگیریم! همه‌ی زبانهای ترکیبی این چنین هستند.
نتیجه این‌‌که؛
جدا از صحیح بودن عبارات (فراری کردن) و (فرار دادن) می‌توان از دریچه‌ی دیگری به عبارت (فراری دادن) نگریست! یعنی از دید زبان‌شناسی و ما در زبان فارسی عبارات بسیاری داریم که فعل‌شان با آن هماهنگی ندارد و در این‌باره نیاز به ذکر نمونه و توضیح بیشتر نیست!

فضل الله نکولعل آزاد
فردیس کرج. ۲۲ شهریور ماه ۱۴۰۰

        نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در دوشنبه بیست و دوم شهریور ۱۴۰۰ |