چرا و چگونه تلفظ نامهای زبان بیگانه در زبان فارسی تغییر میکند و اصولا انگیزهی ورود واژگان بیگانه بهزبان فارسی چیست ؟
یکی از دوستان در ستون نظرها پرسیده؛ انگیزهی ورود واژگان بیگانه و تغییر لفظی آن در زبان فارسی چیست و برخلاف دیگر زبانها که از زبان انگلیسی وامواژه دریافت میکنند، چرا در صورت نداشتن معادلی مناسب ما بیشتر از واژگان فرانسوی بهره میبریم تا انگلیسی؟
پاسخ؛
انگیزههای گوناگونی در این امر دخیل است که بسیاری از آن همچنان نامعلوم باقی مانده است و به لطف خدا تا آنجا که آگاهی دارم و در توانم باشد، به آن اشارت خواهم کرد اما دانستن این نکته ضروری است که صاحبان هر زبان دیگری نیز ممکن است، در تلفظ بسیاری از واژگان زبان بیگانهای که در حال ورود به فرهنگشان است، به چنین اقدامی روی آورند. یعنی میخواهم، این کلام را افاده کنم که پذیرش وامواژه تنها مختص زبان فارسی نیست بلکه تمامی زبانهای جهان از چنین امکاناتی (البته بیشتر با تغییر در لفظ و گاه در معانی) سود میجویند.
برای نمونه؛ در همهی جهان بیشتر واژگان علمی، بینالمللی بهشمار میروند و با تغییر اندکی در گویش، به لفظ درمیآیند! واژهی "استریلیزه" یا به قول دکتر معین؛ "سترونساز" در سراسر گیتی بههمین نام بهلفظ درمیآید.
معادل (استریلیزه) در زبان فرانسوی (Stérilisé) و در زبان انگلیسی (Sterilized) و در زبان "آلمانی" (Sterilisiert) و در زبان آلبانیایی (Sterilizuar) و در زبان اسپانیایی (Esterilizado) و در زبان ایتالیایی (Sterilizzato) است و...
حال اگر فارسیزبانها از دیگر زبانها وامواژهای دریافت کند، دشمنان زبان فارسی لب به اعتراض میگشایند که؛ چرا زبان فارسی از دیگر زبانها وامواژه دریافت کرده است؟
در پاسخ بهاینکه چرا مردم ما هنگام وامگیری واژگان یا اصطلاحهای بینالمللی، نه از لفظ انگلیسی یا آلمانی یا روسی، بلکه فرانسوی بهره میبرند، دلیلی دارد که بحث دربارهی آن خالی از لطف نیست:
۱》شباهت تلفظ واژههای فارسی و فرانسوی
از حیث "فونتیک phonetic" تلفظِ واژگانِ زبانِ فارسی به فرانسه نزدیکتر است تا دیگر زبانها، تاجاییکه برخی از ادبا معتقدند؛ فارسی، زبان فرانسهی مشرقزمین بهشمار میرود! بهعبارتی دیگر، یعنی از لحاظ موسیقایی (آوایی یا ترکیب اصوات) زبان فارسی و فرانسه، نظیر یکدیگرند!
ما در زبان فارسی، هجای کشیده، بلند و کوتاه داریم اما انگلیسیزبانها در گفتارها و نوشتارها از هجاهای "میانه" یا "بینابین" (نه کوتاه و نه بلند) سود میجویند. [بهمنظور اطلاع بیشتر به مقالهی این حقیر "تقلیل در اوزان عروضی فارسی" رجوع شود] بنابراین، این بسیار طبیعی است که ما تنها از سر ناچاری از واژگان انگلیسی آنهم با تغییر در لفظ در آن بهرهبرداری کنیم!
برای نمونه واژهی انگلیسی "girl" بهمعنای "دختر" چیزی مابین "گیرل" و "گرل" بهلفظ درمیآید اما چنانچه بخواهیم آن را به لفظ درآوریم، بدون لهجهای خاص میگوییم؛ "گرل"
انگلیسیزبانها واژهی (national) را [بهمعنای "ملّی" که بیشتر معنای "زادگاه" از آن اراده میشود] بهگونهای غلیظ "نَشنِ" به لفظ درمیآورند، بهگونهای که حرف "L" آن به گوش نمیرسد اما همین واژه (nationale) را فرانسویها از انگلیسیها وام گرفته و فارسیزبانها با کمترین اختلاف در تلفظ همانند آنان (ناسیونال) بیان میکنند.
حال برخی از زبانها ممکن است که برای بعضی از واژگان بیگانه معانی مجازی نیز در نظر بگیرند که در سطرهای پایینتر به نمونهای از آن اشارت خواهد شد.
جان کلام اینکه؛ در بیان کردن واژگان انگلیسی دوگونه لفظ در زبان فارسی داریم، یکی تلفظ زبان انگلیسی و دیگری به قول کارشناس ارشد ادبیات فارسی (مهدی شعبانی) "ایرانیزه" کردن واژگان بیگانه، که آن نیز خود به چندگونه تقسیم میشود!
کشورهای انگلیسیزبان (مانند؛ انگلستان و آمریکا و کانادا و استرالیا و ...) هرکدام در زبان انگلیسی دارای تلفظ ویژهای هستند و ما برای تبدیل تلفظ نامهای انگلیسی به فارسی نمیتوانیم، از تلفظ مرز و بوم بهخصوصی بهرهور شویم و اگر برخی مبنا را بر تلفظ انگلستان قرار دهند، باید گفت؛ اول اینکه واژگان در خود انگلستان چند تلفظی است و جدا از آن انگلیسیها دارای تلفظ سلطنتی نیز هستند. گیریم که اینگونه هم نباشد، در برابر تمامی لفظهای انگلیسی، تلفظ آمریکاییها موجود است که جهانیتر و پرکاربردتر است.
برای نمونه کشورهای انگلیسیزبان "پلاستیک" را بهگونههای مختلف بیان میکنند؛ پْلْسْتیک، پْلاستیک، پِلْستیک، پِلَستیک و پْلَستیک و ...
۲》وجود سه ساکن در پایان واژگان انگلیسی
در زبان فارسی تعدادی از واژگان (مانند: دوست. راست. ماست. خواست. پوست. پنداشت و ...) در انتها دارای دو ساکنند اما در زبان انگلیسی واژگان «لوسْتْر و ارکسْتْر» و امثالهم در پایان دارای سه حرف ساکنند، از این روی ما فارسیزبانها برای ادا کردن کلمههای مذکور و دیگر واژگان مشابه آن، غالبا به ساکن میانه یا دومین ساکن، کسره میافزائیم و میگوییم؛ «لوستِر و ارکستِر» اما تا کنون بسیاری از واژگان بیگانه از این قاعده مستثنی بودهاند. مانند: تمبر، گیگاهرتز و مگاهرتز و ... که مانند صاحبان آن زبان بهصورت سه ساکنی بهلفظ درمیآیند. شایان ذکر است که اینگونه واژگان بیگانه، در اوزان عروضی جای نمیگیرند، مگر اینکه کسی بخواهد، از عمل "تقلیل" بهره برد که در مورد آن در مقالهی مذکور بهطور مفصل صحبت کردهایم.
۳》ساکن بودن اولین هجای برخی از واژگان انگلیسی
یکی از دیگر دلایلی که فارسیزبانها کمتر از واژگان انگلیسی بهعنوان وامواژه بهره میبرند، همانا ساکن بودن اولین هجای برخی از واژگان انگلیسی است که کار تلفظ را سخت میکند و غالبا خود به آن حرکت میدهیم. مانند؛ (spatially) که اولین حرف آن غیرمتحرک است. [در حالیکه اولین هجای واژگان فارسی دارای یکی از حرکتهای اَ. اِ. اُ. آ است]
۴》ورود واژهی بیگانه، در صورت قباحت کلام
قطعا در هر زبان واژگان مانوسی مشاهده میشود که دارای معانی زشتیاند که نمیتوان آن را در گروه چند نفره و یا در جمع بر زبان جاری کرد که گوینده یا نویسنده مجبور است، در محاورهها و نوشتارها از معادل نامانوس بیگانهی آن بهره برد. مثلا در اصطلاح پزشکی نمیتوان برخی از اعضای بدن را با همان نام اصلی بیان کرد که در اینباره نیاز به مثال نیست.
۵》تغییر لفظی در صورت برداشت اشتباه از نامها؛ 👇
[[[دکتر پرویز ناتل خانلری در جستار؛ 《نامهای خارجی را در فارسی چگونه باید تلفظ کرد و چگونه نوشت؟ اردیبهشتماه ۱۳۵۳. مجلهی سخن. شمارهی شش. دورهی ۲۳ صفحهی ۵۷۰》میگوید:
اسم "الکساندر" یونانی زبان عربی بهگمان اینکه هجای اول آن همان تعریف حرف "ال" است، بهصورت "اسکندر" در آمد و به همین صورت در فارسی رایج شد. اسم شهر (tripolis) نیز از یونانی به عربی و از آن به فارسی رسید و صورت واحد "طرابلس" یافت. نام فیلسوف یونانی (aristoteles) در عربی به دو صورت "وارسطاطالیس" و "ارسطو" تقلید و در فارسی بیشتر صورت دوم رواج دارد!]]]
عربها نیز چنین میکنند. مثلا بر اسم فارسی "موز" حرف "ال" میافزایند و آن را "الموز" بیان میکنند. البته عربها بهجز "الموز"، بهآن "بنان" هم میگویند که همین اسم در زبان انگلیسی به "بنانا. Banana " تغییر لفظ پیدا میکند و در مقالهی "آیا دیوار زبان فارسی کوتاه است؟" بهطور مفصل در این زمینه به سخن پرداختهایم!
همچنین عربها واژهی فارسی "دیوان" را به "دواوین" جمع میبندند و به زبان فرانسه راه مییابد و به لفظ "دوآن"[Douane] تغییر پیدا میکند و بعدها بهطور کل معنایش دگرگون و به [گمرک] بدل میشود. یعنی از معنای حقیقی یک واژه، معنی مجازی نیز بهوجود آوردهاند. حال این تغییر چگونه و به چه انگیزهای و چه نوع ارتباط رویدادی میان نامهای ("دیوان" و "گمرک") روی داده، از آن بیاطلاعم!
در ترکیهی بعد از دوران عثمانیها تصمیم گرفته شد، تغییراتی در زبانشان داده شود لذا بنا را بر آن گذاشتند که کمکم به تولید نام اشیای زبان بیگانه بپردازند. حال برای نمونه؛ به معنای (لوستر) در زبان فارسی دقت بفرمایید:
فرهنگ فارسی عمید
(لوستِر) اسم. فرانسوی: lustre چراغی از جنس شیشه، چینی یا فلز که دارای چندین حباب و تزئینات است و از سقف آویزان میشود.
در زبان فارسی ما با کپیبرداری از فرانسویها به این نوع چراغ آویزانی میگوییم (لوستر) اما واژهسازان ترکیه نام این وسیلهی تزیینی را از مصدر فارسی "آویختن" گرفتهاند و میگویند؛ " آویزه" و فارسی بودن آن در فرهنگ لغات خودشان نیز آمده است. (البته فراموش نمیکنیم که "آویزه" در زبان فارسی بهمعنای "گوشواره" است و قطعا نمیتواند، معادل مناسبی برای "لوستر" بهشمار رود، چون هر چه را که قابل آویزان کردن باشد، میتوان "آویزه" نامید و شاید مثلا "چراغآویزه" معادل مناسبتری برای "لوستر" باشد)
Ãvize
Aradığınız kelimenin içinde geçen kelime sonuçlarını aşağıda görebilirsiniz.
Farsça āvīze آويزه "asılı şey, küpe, takı" sözcüğünden alıntıdır. Farsça sözcük Farsça āvīχtan, āvīz- آويختن, آويز "asmak, asılmak,
در نمونههای استانبولی اینگونه موارد بسیار دیده میشود. تا جاییکه برخی به طعنه میگویند؛ آنها فارسی را بهتر از ما پاس داشتهاند.
همانطور که در مطلبی دیگر "نقد اثر یک منتقد ادبی" گفته شد؛ سعدی از "منازل" بهعنوان جمع "منزلت" یاد میکند و این در حالیاست که هیچگونه ارتباط معنوی میان "منزل" و "منزلت" مشاهده نمیشود.
در زبان فارسی امروزه واژهی ترکیبی "جانباز" بهمعنای معلول و مجروح جنگی بهشمار میرود اما معنای دیگری از این ترکیب اراده میشود که در شعرهای سلفی بهعنوان شاهدمثال موجود است:
لغتنامهی دهخدا
جانباز
جانبازنده. کسی که با جان خود بازی کند و آن را در معرض خطر اندازد.
(ناظم الاطباء)
نام و ننگ و دل و دین گر برود این مقدار
چیست تا در نظر عاشق "جانباز" آید؟
(سعدی)
خامی و سادهدلی شیوهی "جانبازان" نیست
خبری از بر آن دلبر عیار بیار
(حافظ)
بر سر بازار "جانبازان" منادی میکنند
بشنوید ای ساکنان کوی رندی بشنوید
(حافظ)
همه "خانه" از بیم بگذاشتند
دل از بوم آباد برداشتند
(فردوسی)
حال ترکزبانان ترکیه که از حیث پوشش زبانی وابسته به زبانهای ایرانیاند و برخی از آنان در این زمینه در حالت بیخبری بهسر میبرند، بهمنظور نیازشان از ترکیب "جانباز" و واژهی "خانه" که هر دو فارسیاند، با بهلفظ درآوردن "های" آخر "خانه" واژهی ترکیب در ترکیب دیگری آفریدهاند، تحت عنوان (جانبازخانه Canbazkhaneh) که مجروحان و معلولان جنگی را در آن نگهداری میکنند. یعنی؛ ترکیب "جانباز" از "جانبرکف" در هر دو زبان (فارسی و بهاصطلاح استانبولی) به "معلول" یا "مجروح" تغییر یافته است.
حال اگر از مردمانی که در ترکیهی امروزی زندگی میکنند، پرسیده شود که (جانبازخانه) دارای چه ریشهی زبانی است، از سر بیاطلاعی میگویند؛ وابسته به استانبولی و نه فارسی و نه حتا نامی از ترکی آذربایجانی بر سر زبانشان جاری میشود.
نکتهی قابل توجه اینکه استفاده از واژگان بیگانه، میان برخی از جوانان مد شده و یا اینکه از طریق ترجمهی متن فیلمها و دوبلرها رایج میشوند و گاهی هم چیزی یا تکنولوژی کشوری زودتر از دیگر کشورها در جهان عرضه میشود و طبیعی است که با همان نام وارد کشورها شود و نکتهی مهم دیگر اینکه، انگلیسیزبانها هم از زبان فارسی وامواژه دریافت کرده و به آن تغییر لفظ بخشیدهاند که تعدادی را در مطلب "آیا تصرف در واژگان بیگانه و همچنین شبیهسازی آن جزئی از زایایی زبان محسوب میشود؟" آوردهام! مانند؛ (برادر Brother) و (مادر mother) و (دختر daughter) و (پدر father) و (بد Bad) و (خوب good) [پرواضح است که good نیز از واژهی فارسی "خوب" درست شده و به آن صورت درآمده] همانطور که میدانید، واژگان بر اساس نوع فرهنگ و نیاز مردم هر جامعه بهوجود میآیند و وقتیکه مثلا عربها واژهی "قاضی" را از "کادی" اوستایی شبیهسازی کرده و بهعنوان وامواژه پذیرفتهاند؛ بهاین معناست که در جنگهای قبیلهای خود هیچ داوری نداشتند تا میان رئیسان قبیلهای و جنگجویانشان به قضاوت بنشیند و زمانیکه ریشسفیدانی را بهعنوان داور برگزیدند، آنزمان نیاز به نامگذاری را در خود حس کردند و چون چنین نامی را در فرهنگ خود مشاهده نمیکردند، از زبان کشور همسایه (ایرانزمین) بهعاریت گرفتند.
همینطور انگلیسیها (آنگلوساکسونهای چند قبیلهای آنگل، ساکسون، واندالها، لمباردها و گوتها و حکمرانی نورمنها) که واژگان فوق را از زبان ما دریافت کردهاند، گویی به تشکیل خانواده اهمیت چندانی نمیدادند و بعدها برای اعضای خانوادهیشان نامهای فوق را در نظر گرفتند و یا این اندیشه گاه به اذهان خطور میکند که آیا آنان دائما در حال وحشیگری و جنگ بودند که میان خوب و بد تفاوتی قائل نشدند و بعدها واژگان(Bad و good) را از زبان فارسی بهعاریت گرفتند!
از این روی؛ یکی از دلایل وامگیری واژگان نداشتن معادلی مناسب برای هر نام مورد نیاز است که البته همیشه چنین نیست و پرواضح است که گاه واژگان زبانی به دیگر زبانها تحمیل میشود که در اینباره نیاز به توضیح بیشتر نیست. (چه کنیم؟ به هر حال غلط ننویسیم یا غلط بنویسیم؟)
پایان سخن اینکه، موارد فوق در تمامی زبانهای دنیا صادق است و چنانچه به مطالب بیشتری دست یافتم، در همین بخش ثبت خواهم کرد. (انشاءالله تعالی)
۶》سختی تلفظ برخی از واژگان فارسی بیش از دو هجایی 👇
این بخش به بحث اصلی مربوط نمیشود، بلکه دربارهی برخی از واژگان فارسی است!
مانند تغییر ساختاری یا لفظی واژگان؛ "سرماک" و "گرماک" به "سرما" و "گرما" و "لبیشه" به "بیشه" و "نتاج" به "تاج"
فردیس کرج. نیمهی آبانماه ۱۴۰۰
فضل الله نکو لعل آزاد
دانشجویی پرسیده؛
آیا تغییر تلفظ واژگانی چون؛ "سوکوار" به "سوگوار" یا حذف هجای اول یا آخر واژگانی چون؛ "لبیشه، سرماک، گرماک، نتاج و ... که در مطلب مربوطه ذکر کردهاید؛ در زمان خودشان برای دستور زبان خطری داشته یا نه؟
پاسخ؛
چون واژگان مذکور در متنها و سرودههای پیشینیان به کار گرفته نشده، آسیبی بر زبان وارد نساخته است. وانگهی برخی واژگان با مهجور شدن نیز نمیتوانند، آسیب چندانی بر پیکرهی زبان فارسی وارد سازند. مانند؛ "برقع" و مصدر "فروهلیدن" در این شعر سعدی؛
گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
برقع فروهلد به جمال آفتاب را
البته دلیلش این است که امروزه "برقع" مورد استفادهی بانوان قرار نمیگیرد و یا در برخی از نواحی مرز و بوم ما مانند خوزستان بسیار کمتر مورد استفاده قرار میگیرد و این طبیعی است که نامش به همراه خودش نیز از میان برود و اما مصدر "فروهلیدن" تا آنجا که من میدانم از این مصدر تنها معنای (آویختن نقاب و پرده) اراده شده است و این نیز بسیار طبیعی است که آن هم با مهجور شدن واژهی "برقع" به معنای "نقاب" با گوشها نامانوس شود! البته برای پی بردن به معنای این بیت سعدی تنها کافی است که به فرهنگ واژگان رجوع کرد!
در زمینهی آسیبپذیری زبان در اینگونه تغییرات، (لفظی و ساختاری) بیشتر سرودههای حافظ و سعدی و دیگر آثار مهم بزرگان مدنظر قرار میگیرد که چنانچه در سرودههای شاعران مطرح شده، آن واژگان بهکار گرفته شده باشد، آنزمان درمییابیم که زبان فارسی کمی دچار آسیب شده است اما برای نمونه امروزه برخی از جوانان بهجای گفتن (عزت زیاد) میگویند؛ (زت زیاد) که اشتباه محض است و این واژه نباید با حذف اولین هجا در محاورهها رواج یابد! شاهد آنجا که رود حرمت و "عزت" بیند
(سعدی)
*
گفتا به "عزت" عظیم و صحبت قدیم دم برنیارم
(سعدی)
*
"عزت" اندر عزلت آمد ای فلان!
تو چه جوئی زاختلاط این و آن
(شیخ بهائی)
○
ضمنا خواندن مطالب زیر میتواند، برای علاقمندان راهگشا باشد.
نویسنده؛ سپیده نوابزاده شفیعی
استادیار گروه زبان و ادبیّات فرانسهی دانشگاه علاّمه طباطبائی تهران
چرا واژهها وام گرفته میشوند؟
همانطور که میدانید، پدیدهی وامگیری واژهها از زمانهای قدیم متداول بوده است. این پدیده همواره طرفداران و منتقدانی داشته و دارد:
«ورود واژههایی از یک زبان به زبان دیگر امر تازهای نیست، دادوستد زبانی از قدیم بوده، از این پس نیز خواهد بود و در حقیقت بدهبستان کالایی و فرهنگی چنین مبادلهای به همراه یا در پی دارد»
(سمیعی، ۱۳۷۵: ۱). واژهها بهطور مداوم ساخته و متحول میشوند، آنگاه سفر خود را از زبانی به زبان دیگر آغاز میکنند و به غنای واژگانی آن زبان میافزایند
(خلادی، ۲۰۱۲: ۷۱). عدهای نظر موافقی به حضور و استفادهی واژههای خارجی در زبان خود ندارند، اما بهنظر زبانشناسان، تا جاییکه به دستور زبان آسیبی وارد نیاید، استفاده از واژههای بیگانه مانعی ندارد. به گفتهی آنتوانمیه (۱۹۸۲: ۲۵۰)، «حوزهی وامگیری فقط محدود به کلمات است و به دستور زبان آسیبی نمیزند»
احمد سمیعی (۱۳۷۵: ۲) مینویسد:
«درست است که عناصر قاموسی بیگانه، بخصوص اگر با الگوی ساختاری واژگان زبان فارسی مغایرت نداشته باشد، به زبان ما لطمهای نمیزند، ولی اگر این عناصر فراوان باشند و ما حتی مجال پیدا نکنیم که آنها را به هیئت مأنوس درآوریم، به همراه خود الگوها و عناصر دستوری بیگانه را وارد زبان ما میسازند»
برخی مخالفان وامگیری معتقدند:
«هنگامیکه زبان وامدهنده از لحاظ اقتصادی و جمعیتی نسبت بهزبان وامگیرنده قدرتمندتر باشد، وامگیری واژهها بهنوعی تهدیدآمیز به نظر میرسد» (EOLE، 2003: 3)
علل متفاوتی برای وامگیری واژهها وجود دارد؛ برای نمونه، گاهی برای نامیدن گیاه یا میوهای جدید و غیربومی، در یک زبان واژهای وجود ندارد؛ مثلاً، میوهی «کیوی» تا اوایل دههی ۶۰ شمسی در ایران وجود نداشت، پس ما برای نامیدن آن، اسم فارسی نداشتیم و برای رفع نیاز، واژهی انگلیسی «کیوی» را وام گرفتیم. زبانهای فرانسه، آلمانی، اسپانیایی و ایتالیایی نیز واژهی «kiwi» را قرض گرفتهاند.
یکی دیگر از علتهای وامگیری، پیروی از پدیدهی مد است.
کلود هاژ 2 (2006: 1942) زبانشناس فرانسوی، عقیده دارد: «استفاده از واژههای انگلیسی همیشه تلاش برای غنی کردن زبانهای اروپایی و آسیای جنوب شرقی نیست، بلکه یکی از دلایل وامگیری واژههای انگلیسی درواقع نوعی تمایل و تظاهر به برتری و خودنمایی است»
در جامعهی امروز بیش از پیش شاهد این رفتار هستیم. مشیری (۱۳۷۱: ده) در این زمینه مینویسد:
«در برخی موارد واژههای بیگانه، متأسفانه به علت تنبلی یا سهلانگاری، بیاطلاعی یا بیمایگی، فضل فروشی یا خودنمایی سخنگویان و حقیر شمردن یا حقیر انگاشتن زبان خودی، به زبان راه مییابد»
علت دیگر وامگیری واژهها، رعایت ادب و نزاکت است: «گاهی واژههای بیگانه برای احتراز از بار منفی و قبح واژههای بومی تابو، وارد زبان میشوند. (همانجا)
در برخی موارد، علت وامگیری از زبانی دیگر، برتری فرهنگی و اقتصادی زبان وامدهنده است؛ ازجمله میتوان به زبان عربی در قرون وسطی، زبان ایتالیایی قرن شانزدهم، زبان فرانسهی قرن هجدهم و زبان انگلیسی قرن بیستم اشاره کرد (EOLE، 2003: 3)
یکی دیگر از علل وامگیری واژهها این است که یک زبان در مقطعی از تاریخ و در زمینه و رشتهای خاص، برتر و پیشرفتهتر بوده است؛ برای مثال، واژههای هنری و ادبی اکثراً از زبان فرانسه، واژههای مربوط به موسیقی از زبان ایتالیایی و واژههای تخصصی انفورماتیک و اتومکانیک از انگلیسی وام گرفته شدهاند. در این زمینه، آنتوان میه (1982: 250) میگوید:
«کلمات یا عباراتی که از زبانی دیگر قرض میگیریم یا به زبان خود ترجمه میکنیم، سبب میشوند که واژههای تخصصی مربوط به یک گروه شغلی، با گروههای مشابه در زبانهای دیگر شباهت زیادی داشته باشد؛ همانطور که واژههای نظامی تقریباً در سراسر اروپا مشابهاند» میه اضافه میکند که واژههای علمی و فنی نیز همین وضعیت را دارند و چون علوم بینالمللی هستند واژههای علمی و فنی ساختهی دانشمندان، در بین دانشمندان زبانهای دیگر نیز رواج مییابد.











